پیغام مدیر سایت :
تا به حال فکر کردهاید چرا بعضی افراد این همه طرفدار دارند و محبوب همه هستند اما بعضی دیگر... انگار کسی دوست ندارد حتی نزدیکشان بشود؟ خب، دسته اول مهره مار ندارند – شما که به اینجور خرافات اعتقاد ندارید؟! – بلکه خصوصیاتی دارند که باعث محبوبیتشان میشود، یا بهتر بگوییم فاقد خصوصیاتی هستند که آدمها را از آنها براند.
اما چه خصوصیاتی باعث میشود دیگران از ما فاصله بگیرند؟ اگر نمیخواهید مجرد بمانید این خصوصیات را در اسرع وقت از خودتان از بین ببرید. هیچکس دوست ندارد با چنین آدمهایی ازدواج کند.
1- پسرهای تیتیش مامانی
پسرهای تیتیش همانطور که از اسمشان پیداست پسرهای نازی هستند که محتاج مراقبت و توجه دیگرانند. آنها قدرت زیادی از خود ندارند، اهل ریسک کردن در زندگی نیستند. در هیچ زمینهای استقلال ندارند و در واقع در ازدواج به دنبال یک "مامان" هستند که آنها را تر و خشک کند و مراقبشان باشد.
اینجور مردان بیش از حد به خودشان میرسند و نه جذاب هستند و نه قابل اعتماد. به احتمال زیاد بینیشان را عمل زیبایی کردهاند، نگران جوشهای صورتشان هستند، به اضافهوزنشان دقت زیادی دارند و مرتب از کرم ضد آفتاب استفاده میکنند (فکرش را بکن!).
آنها معمولا از خاکی شدن لباسشان میترسند و برای هر تصمیمی هم با مامان مشورت میکنند. این نوع پسرها به شدت توجهطلب هستند و گاهی حسودی هم میکنند. آنها واقعا توانایی گرداندن زندگی مشترک را ندارند و آویزان دیگران هستند. بهشدت به طرف مقابلشان وابسته میشوند و او را خفه میکنند.
اما همه اینها با تصویری که ما از "مرد زندگی" داریم (مردی قدرتمند و مستقل) منافات دارد. اگر جزو این گروه هستید بدانید که موهای عجیب و غریب شما هیچ جذابیتی برای طرف مقابلتان ندارد!
2- پسرهای سیبزمینی نشان
فکر میکنید چرا پسرهای سیبزمینی نشان هیچوقت نمیتوانند ازدواج کنند؟ چون جلسه اول آشنایی آنها هرگز به جلسه دوم نمیکشد. رفتار آنها با کسی که قرار است همسر آیندهشان شود تفاوت قابلتوجهی با رفتارشان با آقایان ندارد. بهخاطر همین بیشترین جملهای که از خانمها میشنوند این است: «فکر میکنم ما به درد هم نمیخوریم!»
پسرهای سیبزمینی نشان – لطفا مرا ببخشید که از این اصطلاح برای توصیف این نوع پسرها استفاده میکنم، اما فکر نمیکنم اصطلاح دیگری وجود داشته باشد که بتواند به این خوبی آنها را وصف کند – هیچ توجهی به طرف مقابلشان ندارند. آنها ممکن است ذاتا آدمهای بیتوجهی باشند، یا اینکه دچار یکی از این عوارض باشند: اعتیاد به کار، اعتیاد به اینترنت و کامپیوتر، اعتیاد به ماشین، اعتیاد به خانواده اصلی، یا هر نوع اعتیاد دیگری که تمام توجهشان را به خود جلب میکند. نقطه مشترکشان این است که طرف مقابلشان اصلا دیده نمیشود؛ و من به شما میگویم که هیچ دختری روی کره زمین نیست که نخواهد دیده شود.
3- پسرهای اتوکشیده
چون با ادب و تمیز باشی، نزد همهکس عزیز باشی. این شعار پسرهای اتوکشیده است. بهخاطر همین هم آنها برای اینکه نزد همهکس عزیز باشند آنقدر در این خصوصیات اغراق میکنند که دیگر همه از دور و برشان فرار میکنند، چون مردم نمیتوانند با آنها راحت باشند.
درست است که آنها خیلی محترمند و همیشه طبق آداب رفتار میکنند اما در واقع بیش از حد "آقا" هستند و برای همین مصاحبت با آنها بسیار سخت است. هیچکس جرات نمیکند در حضور آنها لطیفه تعریف کند یا شوخی کند. ما آدمها خصوصیات مثبت را در حد صددرصد و مطلق دوست نداریم.
در واقع افرادی که کمی پایینتر از این حد رفتار میکنند برایمان جذابتر و طبیعیتر بهنظر میرسند. آدمهای صددرصد به طرز عجیبی ایدهآل و ویترینی بهنظر میرسند و بنابراین تعجبی ندارد که هیچ دختری نتواند چنین جسارتی در حقشان بکند که بخواهد حتی به ازدواج با آنها فکر کند!
البته آنها واقعا آدمهای خوبی هستند؛ تا جایی که میتوانند به دیگران کمک میکنند، بهشدت دلسوزند و فداکارانه کارهای دیگران را راه میاندازند. شاید به همین خاطر است که بیشتر میتوان آنها را برادری خوب و مهربان در نظر گرفت تا همسری شایسته.
4- پسرهای دخالتگر
هیچکس به این اندازه اعصاب خانمها را به هم نمیریزد. این نوع پسرها سر از همه کاری در میآورند. آنها در همهچیز دخالت میکنند؛ از آشپزی گرفته تا انواع شیوههای لکهبری. البته اشکالی ندارد که آدم اطلاعاتش زیاد باشد اما مشکل آنها این است که در زمینههای کاملا زنانهای که اصلا ربطی به آنها ندارد سررشته دارند و این اطلاعات را مدام توی چشم خانمها میکنند.
تصور کنید مردی بخواهد به همسرش بگوید سرامیکها چطور براق میشوند یا فسنجان چقدر وقت لازم دارد تا کاملا جا بیفتد. پسرهای دخالتگر به مدل لباس و آرایش دیگران کار دارند و دقت زیادی روی ظرایف زنانه و جزییاتی از این دست دارند.
البته بدتر از این هم هست؛ آنها پشت سر این و آن حرف میزنند و خودشان را در روابط و مناسبات زنانه دخالت میدهند. حتی فکر کردن به آن هم... . راستش را بخواهید دنیای زنان و مردان واقعا با هم تفاوت دارد و از هم جداست، و هیچکس انتظار ندارد یک مرد تا این حد وارد جزییات زنانه شود؛ شاید اینطوری بتوانید بیشتر وارد دنیای آنها شوید و آنها را درک کنید، اما میتوانید مطمئن باشید که به همان اندازه مورد نفرت آنها قرار خواهید گرفت.
5- پسرهای خودشیفته
اولویتبندی زندگی آنها به این شکل است: اول خودم، دوم خودم، سوم هم خودم! آنها تمام مدت از خودشان و موفقیتهایشان در دنیای کسب و کار و روابط اجتماعی داد سخن میدهند. طرف مقابل آنها به هیچوجه فرصت ابراز وجود ندارد و هرگز نوبت حرف زدن او نمیشود، چون خودشیفته ها بعد از اینکه دو ساعت تمام از خودشان تعریف کردند، تلاشهایشان در زندگی را برشمردند و خوبیهای خودشان را گفتند میگویند: «خب، دیگر بس است؛ زیاد از خودم حرف زدم. بگذار در مورد کارم برایت بگویم!»
خودشیفتگی یک اختلال شخصیتی به حساب میآید که البته در دنیای امروز رو به گسترش است. سر کردن با یک آدم خودشیفته واقعا خستهکننده است و انرژی زیادی از آدم میگیرد، علاوه بر اینکه هیچ انرژی به آدم نمیدهد و او مدام مجبور است تعریفهای فرد خودشیفته را تایید کند و حرفها و نظرات خودش را قورت بدهد.
البته خودشیفتهها بیشتر اوقات واقعا آدمهای موفقی هستند و جزو دسته "خالیبندها" قرار نمیگیرند اما به هر حال باید بدانند که هر شخصی برای خودش موفقیتهای ریز و درشتی دارد و دوست دارد شنیده و دیده شود. چارهاش این است که بهجای فکر کردن به خودتان، کمی هم به طرف مقابلتان فکر کنید.
6- پسرهای مفلوک
خر آنها از همان کُرِگی بی دم بوده؛ من پول زیادی ندارم، کار درست و حسابی ندارم، تحصیلات درست و حسابی ندارم، خانواده درست و حسابی ندارم، قدرت بدنی زیادی هم ندارم. حتما فکر میکنید چنین کسی اصلا چرا میخواهد ازدواج کند؟ خب محققان هنوز پاسخ این سوال را کشف نکردهاند. مساله اینجاست که اینجور مردها هیچکدام از این مشکلات و فلاکتها را تقصیر خودشان نمیدانند، بلکه این سرنوشت و بخت بد آنها بوده که آنها را به این روز انداخته است.
آنها پدر و مادر خوبی نداشتند پس درست تربیت نشدهاند، بهخاطر شرایط سخت زندگی نتوانستهاند ادامه تحصیل بدهند، بهخاطر اینکه مثل بقیه "پارتی کلفت" نداشتهاند نتوانستهاند کار خوبی پیدا کنند، و "رفقای ناباب" هم آنها را از راه به در کردهاند!
جلسه آشنایی آنها بیشتر شبیه مراسم روضهخوانی است و طرف مقابلشان باید دستمال به دست بنشیند و برایشان گریه کند. اما به هر حال باز هم بخت با آنها یار نیست و در ازدواج هم شانس نمیآورند چون آنها دو شرط اصلی شروع زندگی مشترک را ندارند: اول مسوولیتپذیری و دوم حداقل امکانات و توانمندی برای چرخاندن چرخ زندگی.
7- پسرهای بیبندوبار
تعهد، اولین شرط لازم برای ازدواج است و مهمترین شرط برای یک دختر ایرانی. پسرهای بیقید و بیتعهد شاید بتوانند در ابتدا خودشان را توی دل کسی جا کنند (مسلما آنها هرگز نمیروند به کسی بگویند «سلام من آدم غیرمتعهدی هستم، با من ازدواج میکنی؟!») اما بعد از مدتی نشانههایشان بروز میکند و طرف مقابلشان را از آنها فراری میدهد.
نشانههای اینجور پسرها هم برای کسی پوشیده نیست: آنها رفتار متعهدانه ندارند و پای حرفها و قولهایشان نمیایستند، به شروع زندگی مشترک اهمیت زیادی نمیدهند، مدام چشمشان میچرخد، در روابطشان با غیرهمجنس حتی جلوی همسر آیندهشان حد و مرزی ندارند، مدام کارهایشان را توجیه میکنند و برای خودشان دلیل میتراشند، و رفتارهای مشکوک زیادی دارند که هر دختر باهوشی بهراحتی میتواند آنها را ردیابی کند. قطعا آنها تکیهگاه خوبی برای یک ازدواج سالم نیستند. چه کسی حاضر است چنین کاری کند؟